اصطلاحات انگلیسی بازرگانی بین المللی

اصطلاحات انگلیسی بازرگانی بین المللی | معرفی ۱۳۰ اصطلاح کاربردی

فهرست مطالب

در دنیای پرشتاب امروز، بازرگانی دیگر مرز نمی‌شناسد و زبان انگلیسی به عنوان زبان مشترک تجارت جهانی جایگاهی بی‌بدیل یافته است. هر معامله، هر قرارداد و حتی هر گفت‌وگوی ساده‌ی کاری می‌تواند سرنوشت یک همکاری را رقم بزند. به همین دلیل، شرکت در دوره زبان انگلیسی بازرگانی و آشنایی با اصطلاحات پرکاربرد انگلیسی در دنیای بازرگانی نه‌تنها یک مزیت، بلکه ضرورتی انکارناپذیر برای زبان‌آموزان و فعالان اقتصادی به شمار می‌آید. یادگیری این اصطلاحات، پلی میان دانش زبانی و موفقیت در محیط‌های کاری بین‌المللی ایجاد می‌کند و به شما کمک خواهد کرد تا با اعتمادبه‌نفس بیشتری در جلسات، مذاکرات و تعاملات تجاری حضور یابید.

اصطلاحات پرکاربرد انگلیسی در دنیای بازرگانی چیست؟

وقتی پای تجارت جهانی به میان می‌آید، زبان انگلیسی تنها نقش یک وسیله ارتباطی ساده را بازی نمی‌کند؛ بلکه به مثابه یک ابزار تخصصی عمل می‌کند که مسیر موفقیت یا شکست را تعیین می‌سازد. در جلسات کاری، مذاکرات بین‌المللی و حتی در مکاتبات روزمره‌ی تجاری، واژه‌ها و عباراتی به کار می‌روند که معنای آن‌ها بسیار فراتر از ترجمه‌ی مستقیمشان است. این همان چیزی است که به آن اصطلاحات تجاری در انگلیسی گفته می‌شود.

این اصطلاحات مجموعه‌ای از واژه‌ها و عبارات تخصصی هستند که مفاهیم کلیدی تجارت، امور مالی، مدیریت و ارتباطات کاری را منتقل می‌کنند. به‌عنوان نمونه، عباراتی مانند market share یا return on investment برای یک زبان‌آموز تنها یک ترکیب لغوی نیستند، بلکه نمایانگر مفاهیمی بنیادین در دنیای اقتصاد و تصمیم‌گیری‌های تجاری‌اند.

آشنایی با این اصطلاحات، زبان‌آموز را از سطح دانش عمومی زبان فراتر می‌برد و او را آماده می‌سازد تا در فضای واقعی تجارت بین‌الملل بدرخشد. کسی که این واژگان را به‌درستی به کار گیرد، می‌تواند با اعتمادبه‌نفس بیشتری مذاکره کند، قراردادها را دقیق‌تر بفهمد و در جلسات کاری حضوری مؤثر داشته باشد.

به بیان ساده، اصطلاحات بازرگانی انگلیسی همان زبان مشترکی هستند که مدیران، کارآفرینان و متخصصان در سراسر جهان برای پیشبرد اهداف خود به آن تکیه می‌کنند. یادگیری آن‌ها برای هر زبان‌آموزی که قصد ورود به دنیای حرفه‌ای و بین‌المللی را دارد، نه یک انتخاب، بلکه ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است.

چرا آشنایی با اصطلاحات بازرگانی انگلیسی اهمیت دارد؟

وقتی صحبت از تجارت جهانی می‌شود، زبان انگلیسی تنها نقش یک ابزار ارتباطی ساده را ندارد؛ بلکه حکم رمزی پنهان را دارد که درهای فرصت‌های بزرگ را می‌گشاید. در جلسات بین‌المللی، قراردادها یا حتی مکاتبات کاری، واژه‌هایی شنیده می‌شوند که اگر معنای آن‌ها را ندانید، ممکن است کل گفت‌وگو برایتان گنگ و بی‌ثمر به نظر برسد. اینجاست که آشنایی با اصطلاحات بازرگانی انگلیسی اهمیت واقعی خود را نشان می‌دهد.

این اصطلاحات تنها مجموعه‌ای از کلمات نیستند؛ هرکدام مفهومی عمیق و تخصصی را منتقل می‌کنند و نشانه‌ای از حرفه‌ای بودن شما در محیط‌های تجاری هستند. ندانستن آن‌ها می‌تواند باعث سوءتفاهم، از دست رفتن اعتماد و حتی شکست در یک همکاری مهم شود. در مقابل، تسلط بر این واژگان به شما امکان می‌دهد با شفافیت و دقت بیشتری منظور خود را بیان کنید، مذاکرات را مؤثرتر پیش ببرید و اعتماد طرف مقابل را به دست آورید.

بنابراین، برای زبان‌آموزانی که هدفشان ورود به دنیای تجارت بین‌الملل است، یادگیری اصطلاحات بازرگانی انگلیسی تنها یک توصیه آموزشی نیست؛ بلکه ضرورتی استراتژیک است. این دانش پلی خواهد بود میان مهارت زبانی و موفقیت حرفه‌ای، و شما را آماده می‌کند تا در فضایی رقابتی و جهانی بدرخشید.

مهم‌ترین واژگان و عبارات انگلیسی در تجارت

تصور کنید وارد جلسه‌ای بین‌المللی می‌شوید؛ همه با اصطلاحاتی مانند ROI، market share یا benchmarking صحبت می‌کنند و شما در حالی‌که مفهوم کلی را درک می‌کنید، نمی‌توانید در بحث به‌طور حرفه‌ای مشارکت کنید. این همان نقطه‌ای است که اهمیت آشنایی با واژگان و عبارات تخصصی انگلیسی در تجارت آشکار می‌شود. در دنیایی که مرزهای جغرافیایی کم‌رنگ‌تر از همیشه شده‌اند، زبان مشترک تجارت همان چیزی است که می‌تواند فرصت‌ها را برای شما بسازد یا از بین ببرد.

شناخت این واژگان، فقط یادگیری چند لغت جدید نیست؛ بلکه ابزاری است برای ساختن اعتماد، نشان‌دادن حرفه‌ای‌بودن و پیشبرد مؤثر مذاکرات. هر اصطلاح تجاری مانند کلیدی است که درِ جدیدی از بازارها، همکاری‌ها و قراردادها را برای شما باز می‌کند. درست به همین دلیل است که زبان‌آموزانی که به دنبال آینده‌ای روشن‌تر در دنیای کسب‌وکار هستند، باید فراتر از دستور زبان و واژگان عمومی حرکت کنند و به قلب واقعی زبان تجارت وارد شوند.

مکالمات تجاری انگلیسی (Business English Conversations) در ادامه، مجموعه‌ای از مهم‌ترین واژگان و عبارات انگلیسی در تجارت را مرور خواهیم کرد؛ واژگانی که نه‌تنها در کتاب‌ها، بلکه در مکالمات واقعی مدیران، کارآفرینان و سرمایه‌گذاران در سراسر جهان جریان دارند. این لیست همان چیزی است که می‌تواند قدم اول شما برای ورود مطمئن‌تر به دنیای حرفه‌ای و بین‌المللی باشد.

اصطلاحات تجاری انگلیسی برای موقعیت‌های گوناگون

  1. Business plan = طرح کسب‌وکار
  2. Competitive advantage = مزیت رقابتی
  3. Supply chain = زنجیره تأمین
  4. Demand curve = منحنی تقاضا
  5. Cost-effective = مقرون‌به‌صرفه
  6. Value proposition = پیشنهاد ارزش
  7. Globalization = جهانی‌سازی
  8. Niche market = بازار گوشه‌ای
  9. Emerging market = بازار نوظهور
  10. Innovation = نوآوری
  11. Risk management = مدیریت ریسک
  12. Business ethics = اخلاق کسب‌وکار
  13. Corporate culture = فرهنگ سازمانی
  14. Outsourcing = برون‌سپاری
  15. Franchise = امتیاز تجاری
  16. Start-up = استارتاپ / کسب‌وکار نوپا
  17. Blue-chip company = شرکت معتبر و باسابقه
  18. Small and medium enterprises (SMEs) = کسب‌وکارهای کوچک و متوسط

مثال:

English Sentenceترجمه فارسی
The investors asked to see a detailed Business plan before funding the project.سرمایه‌گذاران پیش از تأمین مالی پروژه خواستار دیدن یک طرح کسب‌وکار دقیق شدند.
Offering free delivery gave the company a strong Competitive advantage in the market.ارائه‌ی ارسال رایگان، مزیت رقابتی بزرگی برای شرکت در بازار ایجاد کرد.
The pandemic caused serious disruptions in the global Supply chain.همه‌گیری کرونا باعث اختلالات جدی در زنجیره تأمین جهانی شد.
The Demand curve shows how price changes affect consumer behavior.منحنی تقاضا نشان می‌دهد که تغییرات قیمت چگونه بر رفتار مصرف‌کننده تأثیر می‌گذارد.
Online marketing is often more Cost-effective than traditional advertising.بازاریابی آنلاین معمولاً مقرون‌به‌صرفه‌تر از تبلیغات سنتی است.
A clear Value proposition helps attract and retain loyal customers.یک پیشنهاد ارزش روشن به جذب و حفظ مشتریان وفادار کمک می‌کند.
Globalization has increased competition but also created new opportunities.جهانی‌سازی رقابت را افزایش داده اما فرصت‌های جدیدی هم ایجاد کرده است.
The company focused on a Niche market of eco-friendly packaging.شرکت تمرکز خود را بر یک بازار گوشه‌ای در حوزه بسته‌بندی دوستدار محیط زیست گذاشت.
Many companies are investing in Emerging markets in Asia.بسیاری از شرکت‌ها در بازارهای نوظهور آسیا سرمایه‌گذاری می‌کنند.
Innovation is the key driver of long-term business growth.نوآوری محرک اصلی رشد بلندمدت کسب‌وکار است.
Every project requires an effective Risk management plan.هر پروژه به یک برنامه مدیریت ریسک مؤثر نیاز دارد.
Strong Business ethics help build trust with clients and partners.اخلاق کسب‌وکار قوی به ایجاد اعتماد میان مشتریان و شرکا کمک می‌کند.
A positive Corporate culture improves employee motivation and performance.فرهنگ سازمانی مثبت، انگیزه و عملکرد کارکنان را افزایش می‌دهد.
The company reduced costs by Outsourcing customer support services.شرکت با برون‌سپاری خدمات پشتیبانی مشتریان، هزینه‌ها را کاهش داد.
Opening a Franchise is a popular way to start a business with lower risk.افتتاح یک امتیاز تجاری، روشی محبوب برای آغاز کسب‌وکار با ریسک کمتر است.
The Start-up raised $2 million in its first round of funding.استارتاپ در اولین دور سرمایه‌گذاری خود دو میلیون دلار جذب کرد.
Investors prefer Blue-chip companies because they are reliable.سرمایه‌گذاران شرکت‌های معتبر و باسابقه را ترجیح می‌دهند چون قابل اعتماد هستند.
Small and medium enterprises (SMEs) play a vital role in the economy.کسب‌وکارهای کوچک و متوسط نقش مهمی در اقتصاد ایفا می‌کنند.

اصطلاحات انگلیسی بازرگانی بین المللی برای مکالمات تجاری

  1. Negotiation = مذاکره
  2. Deal closing = نهایی‌کردن معامله
  3. Contract agreement = قرارداد رسمی
  4. Memorandum of understanding (MOU) = تفاهم‌نامه
  5. Terms and conditions = شرایط و ضوابط
  6. Confidentiality agreement = قرارداد محرمانگی
  7. Non-disclosure agreement (NDA) = توافق‌نامه عدم افشا
  8. Partnership = شراکت
  9. Sole proprietorship = مالکیت انفرادی
  10. Limited liability company (LLC) = شرکت با مسئولیت محدود
  11. Corporation = شرکت سهامی
  12. Stakeholder = ذی‌نفع
  13. Shareholder = سهامدار
  14. Board of directors = هیئت مدیره
  15. Chief Executive Officer (CEO) = مدیرعامل
  16. Chief Financial Officer (CFO) = مدیر مالی
  17. Chief Operating Officer (COO) = مدیر اجرایی

مثال:

English Sentenceترجمه فارسی
Successful Negotiation requires preparation and good communication skills.یک مذاکره موفق نیازمند آمادگی و مهارت‌های ارتباطی خوب است.
The sales team celebrated after the Deal closing with an international client.تیم فروش پس از نهایی‌کردن معامله با یک مشتری بین‌المللی جشن گرفت.
Both parties signed the Contract agreement yesterday.دو طرف دیروز قرارداد رسمی را امضا کردند.
The companies reached a Memorandum of understanding (MOU) to cooperate on future projects.شرکت‌ها به یک تفاهم‌نامه برای همکاری در پروژه‌های آینده دست یافتند.
Customers must agree to the Terms and conditions before using the service.مشتریان باید پیش از استفاده از خدمات، شرایط و ضوابط را بپذیرند.
The partners signed a Confidentiality agreement to protect sensitive information.شرکا برای حفاظت از اطلاعات حساس یک قرارداد محرمانگی امضا کردند.
All employees are required to follow the Non-disclosure agreement (NDA).تمام کارکنان موظف به رعایت توافق‌نامه عدم افشا هستند.
Their Partnership has lasted for more than ten years.شراکت آن‌ها بیش از ده سال دوام داشته است.
A Sole proprietorship is easy to start but carries personal liability.یک مالکیت انفرادی شروع ساده‌ای دارد اما مسئولیت شخصی به همراه دارد.
He registered his business as a Limited liability company (LLC).او کسب‌وکار خود را به‌عنوان یک شرکت با مسئولیت محدود ثبت کرد.
The multinational Corporation employs thousands of people worldwide.شرکت سهامی چندملیتی هزاران نفر را در سراسر جهان استخدام کرده است.
Every Stakeholder must be informed about the changes in company policy.هر ذی‌نفع باید از تغییرات سیاست‌های شرکت مطلع شود.
The Shareholders will receive dividends at the end of the year.سهامداران در پایان سال سود سهام دریافت خواهند کرد.
The Board of directors approved the company’s new strategy.هیئت مدیره استراتژی جدید شرکت را تأیید کرد.
The Chief Executive Officer (CEO) announced the company’s expansion plans.مدیرعامل برنامه‌های توسعه شرکت را اعلام کرد.
The Chief Financial Officer (CFO) presented the annual financial report.مدیر مالی گزارش سالانه مالی را ارائه داد.
The Chief Operating Officer (COO) oversees the company’s daily operations.مدیر اجرایی بر عملیات روزانه شرکت نظارت دارد.

اصطلاحات رایج انگلیسی تجاری در همکاری و کار تیمی

  1. Teamwork = کار گروهی
  2. Collaboration = همکاری
  3. Brainstorming = بارش فکری
  4. Leadership = رهبری
  5. Delegation = تفویض اختیار
  6. Task management = مدیریت وظایف
  7. Accountability = پاسخگویی
  8. Corporate governance = حاکمیت شرکتی
  9. Customer relationship management (CRM) = مدیریت ارتباط با مشتری
  10. Customer retention = حفظ مشتری
  11. Customer acquisition = جذب مشتری
  12. Customer satisfaction = رضایت مشتری
  13. Word of mouth = تبلیغ دهان به دهان
  14. Brand loyalty = وفاداری به برند
  15. Brand awareness = آگاهی از برند

مثال:

English Sentenceترجمه فارسی
Teamwork is essential for achieving complex business goals.کار گروهی برای دستیابی به اهداف پیچیده کسب‌وکار ضروری است.
Effective Collaboration improves productivity across departments.همکاری مؤثر باعث افزایش بهره‌وری در بخش‌های مختلف می‌شود.
We used Brainstorming to generate creative ideas for the new project.برای تولید ایده‌های خلاقانه در پروژه جدید از بارش فکری استفاده کردیم.
Good Leadership inspires employees to perform at their best.رهبری خوب کارکنان را الهام می‌بخشد تا بهترین عملکرد خود را نشان دهند.
Delegation of tasks helps managers focus on strategic decisions.تفویض اختیار وظایف به مدیران کمک می‌کند روی تصمیمات راهبردی تمرکز کنند.
Efficient Task management ensures that deadlines are met on time.مدیریت وظایف کارآمد تضمین می‌کند که مهلت‌ها به موقع رعایت شوند.
Strong Accountability builds trust within a team.پاسخگویی قوی باعث ایجاد اعتماد در یک تیم می‌شود.
Corporate governance ensures transparency and fairness in business operations.حاکمیت شرکتی شفافیت و عدالت در فعالیت‌های تجاری را تضمین می‌کند.
A good Customer relationship management (CRM) system improves client satisfaction.یک سیستم مدیریت ارتباط با مشتری (CRM) خوب، رضایت مشتری را افزایش می‌دهد.
Customer retention is more cost-effective than acquiring new clients.حفظ مشتری مقرون‌به‌صرفه‌تر از جذب مشتری جدید است.
The company invested heavily in Customer acquisition campaigns.شرکت سرمایه‌گذاری زیادی در کمپین‌های جذب مشتری انجام داد.
Customer satisfaction surveys help businesses improve their services.نظرسنجی‌های رضایت مشتری به کسب‌وکارها در بهبود خدماتشان کمک می‌کند.
Word of mouth is still one of the most powerful marketing tools.تبلیغ دهان به دهان هنوز هم یکی از قدرتمندترین ابزارهای بازاریابی است.
Brand loyalty keeps customers coming back again and again.وفاداری به برند باعث می‌شود مشتریان بارها و بارها بازگردند.
Brand awareness campaigns increase recognition of the company in the market.کمپین‌های آگاهی از برند باعث افزایش شناخته‌شدن شرکت در بازار می‌شوند.

اصطلاحات تجاری انگلیسی مرتبط با مدیریت زمان

  1. Deadline = مهلت نهایی
  2. Time management = مدیریت زمان
  3. Schedule = برنامه زمان‌بندی
  4. Timeline = خط زمانی پروژه
  5. Milestone = نقطه عطف
  6. Just-in-time (JIT) = درست به‌موقع
  7. Lead time = زمان آماده‌سازی
  8. Business forecast = پیش‌بینی کسب‌وکار
  9. Long-term strategy = استراتژی بلندمدت
  10. Short-term goal = هدف کوتاه‌مدت

مثال:

English Sentenceترجمه فارسی
The project must be completed before the Deadline.پروژه باید پیش از مهلت نهایی تکمیل شود.
Good Time management helps employees reduce stress and work efficiently.مدیریت زمان خوب به کارکنان کمک می‌کند استرس را کاهش دهند و کارآمدتر عمل کنند.
The manager prepared a weekly Schedule for the team.مدیر یک برنامه زمان‌بندی هفتگی برای تیم آماده کرد.
The Timeline shows the key phases of the project.خط زمانی پروژه مراحل کلیدی آن را نشان می‌دهد.
Completing the first prototype was a major Milestone.تکمیل اولین نمونه اولیه یک نقطه عطف مهم بود.
The company adopted a Just-in-time (JIT) system to reduce inventory costs.شرکت یک سیستم درست به‌موقع (JIT) برای کاهش هزینه‌های موجودی به کار گرفت.
The supplier promised a two-week Lead time for delivery.تأمین‌کننده زمان آماده‌سازی دو هفته‌ای برای تحویل قول داد.
According to the Business forecast, sales will grow by 15% next year.طبق پیش‌بینی کسب‌وکار، فروش در سال آینده ۱۵٪ رشد خواهد داشت.
The company’s Long-term strategy focuses on sustainable growth.استراتژی بلندمدت شرکت بر رشد پایدار تمرکز دارد.
Achieving this Short-term goal will help secure investor confidence.دستیابی به این هدف کوتاه‌مدت به جلب اعتماد سرمایه‌گذاران کمک خواهد کرد.

اصطلاحات رایج انگلیسی تجاری در حوزه مالی و پولی در تجارت

  1. Break-even point = نقطه سر به سر
  2. Cash flow = جریان نقدی
  3. Return on investment (ROI) = بازده سرمایه‌گذاری
  4. Profit margin = حاشیه سود
  5. Revenue stream = جریان درآمدی
  6. Financial statement = صورت‌های مالی
  7. Balance sheet = ترازنامه
  8. Income statement = صورت سود و زیان
  9. Assets = دارایی‌ها
  10. Liabilities = بدهی‌ها
  11. Equity = حقوق صاحبان سهام
  12. Dividend = سود سهام
  13. Capital gain = سود سرمایه
  14. Inflation rate = نرخ تورم
  15. Interest rate = نرخ بهره
  16. Bankruptcy = ورشکستگی
  17. Liquidation = انحلال
  18. Insolvency = ناتوانی مالی
  19. Tax evasion = فرار مالیاتی
  20. Tax avoidance = اجتناب مالیاتی
  21. Audit = حسابرسی
  22. Economies of scale = صرفه‌جویی ناشی از مقیاس
  23. Opportunity cost = هزینه فرصت
  24. Currency depreciation = کاهش ارزش ارز
  25. Currency appreciation = افزایش ارزش ارز
  26. Foreign exchange (Forex) = ارز خارجی / فارکس
  27. Trade deficit = کسری تجاری
  28. Trade surplus = مازاد تجاری

مثال:

English Sentenceترجمه فارسی
The company reached its Break-even point after six months of operations.شرکت پس از شش ماه فعالیت به نقطه سر به سر رسید.
Positive Cash flow is critical for a business to survive.جریان نقدی مثبت برای بقای یک کسب‌وکار حیاتی است.
Investors always look at the Return on investment (ROI).سرمایه‌گذاران همیشه به بازده سرمایه‌گذاری توجه می‌کنند.
The company improved its Profit margin by reducing costs.شرکت با کاهش هزینه‌ها حاشیه سود خود را بهبود بخشید.
They created a new Revenue stream through online sales.آنها با فروش آنلاین یک جریان درآمدی جدید ایجاد کردند.
The accountant prepared the annual Financial statement.حسابدار صورت‌های مالی سالانه را آماده کرد.
The Balance sheet shows the company’s assets and liabilities.ترازنامه دارایی‌ها و بدهی‌های شرکت را نشان می‌دهد.
The Income statement details the company’s profits and losses.صورت سود و زیان جزئیات سود و زیان شرکت را نشان می‌دهد.
The company’s Assets include buildings and equipment.دارایی‌های شرکت شامل ساختمان‌ها و تجهیزات است.
Their Liabilities increased due to new loans.بدهی‌های آنها به دلیل وام‌های جدید افزایش یافت.
The owner’s Equity represents their share in the company.حقوق صاحبان سهام سهم مالک را در شرکت نشان می‌دهد.
The company announced a Dividend for its shareholders.شرکت سود سهام را برای سهامداران خود اعلام کرد.
He made a significant Capital gain from selling his shares.او از فروش سهام خود سود سرمایه قابل توجهی به دست آورد.
The Inflation rate has been rising steadily this year.نرخ تورم در سال جاری به طور پیوسته افزایش یافته است.
Banks raised the Interest rate to control inflation.بانک‌ها برای کنترل تورم نرخ بهره را افزایش دادند.
The company declared Bankruptcy after years of losses.شرکت پس از سال‌ها زیان اعلام ورشکستگی کرد.
The court ordered the Liquidation of the company’s assets.دادگاه دستور انحلال دارایی‌های شرکت را صادر کرد.
The firm faced Insolvency due to unpaid debts.شرکت به دلیل بدهی‌های پرداخت‌نشده با ناتوانی مالی روبه‌رو شد.
The company was fined for Tax evasion.شرکت به دلیل فرار مالیاتی جریمه شد.
Smart planning can lead to Tax avoidance legally.برنامه‌ریزی هوشمندانه می‌تواند به اجتناب مالیاتی قانونی منجر شود.
The annual Audit ensures financial accuracy and transparency.حسابرسی سالانه دقت و شفافیت مالی را تضمین می‌کند.
Large companies benefit from Economies of scale.شرکت‌های بزرگ از صرفه‌جویی ناشی از مقیاس بهره‌مند می‌شوند.
Choosing one project means losing another — that’s Opportunity cost.انتخاب یک پروژه به معنای از دست دادن پروژه دیگر است؛ این همان هزینه فرصت است.
The local currency faced Currency depreciation against the dollar.ارز محلی در برابر دلار با کاهش ارزش روبه‌رو شد.
Strong demand caused Currency appreciation in the market.تقاضای قوی باعث افزایش ارزش ارز در بازار شد.
Many businesses trade in the Foreign exchange (Forex) market.بسیاری از کسب‌وکارها در بازار ارز خارجی (فارکس) معامله می‌کنند.
The country reported a large Trade deficit last year.کشور در سال گذشته کسری تجاری بزرگی را گزارش کرد.
Exports exceeded imports, leading to a Trade surplus.صادرات از واردات پیشی گرفت و منجر به مازاد تجاری شد.

اصطلاحات تجاری انگلیسی در پروژه‌ها و فعالیت‌های تجاری

  1. Feasibility study = مطالعه امکان‌سنجی
  2. Market research = تحقیقات بازار
  3. SWOT analysis = تحلیل SWOT
  4. PEST analysis = تحلیل PEST
  5. Benchmarking = الگوبرداری
  6. Key performance indicators (KPIs) = شاخص‌های کلیدی عملکرد
  7. Research and development (R&D) = تحقیق و توسعه
  8. Intellectual property (IP) = مالکیت فکری
  9. Patent = ثبت اختراع
  10. Copyright = حق نشر
  11. Trademark = علامت تجاری
  12. Licensing = اعطای مجوز
  13. Joint venture = سرمایه‌گذاری مشترک
  14. Acquisition = تملک / خرید شرکت
  15. Merger = ادغام
  16. Subsidiary = شرکت تابعه
  17. Parent company = شرکت مادر
  18. Holding company = شرکت هلدینگ

مثال:

English Sentenceترجمه فارسی
Before starting the project, they conducted a Feasibility study.پیش از شروع پروژه، آنها یک مطالعه امکان‌سنجی انجام دادند.
Market research showed high demand for eco-friendly products.تحقیقات بازار نشان داد که تقاضای بالایی برای محصولات دوستدار محیط زیست وجود دارد.
They used a SWOT analysis to identify strengths and weaknesses.آنها از تحلیل SWOT برای شناسایی نقاط قوت و ضعف استفاده کردند.
A PEST analysis helped them evaluate external factors.تحلیل PEST به آنها کمک کرد عوامل خارجی را ارزیابی کنند.
The company engaged in Benchmarking to compare its performance with competitors.شرکت برای مقایسه عملکرد خود با رقبا به الگوبرداری پرداخت.
Managers track Key performance indicators (KPIs) to measure success.مدیران شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) را برای سنجش موفقیت دنبال می‌کنند.
Research and development (R&D) is vital for innovation.تحقیق و توسعه (R&D) برای نوآوری حیاتی است.
Protecting Intellectual property (IP) is important for tech companies.حفاظت از مالکیت فکری برای شرکت‌های فناوری مهم است.
The inventor applied for a Patent on his new device.مخترع برای دستگاه جدید خود درخواست ثبت اختراع داد.
The author owns the Copyright of the book.نویسنده مالک حق نشر کتاب است.
The company registered its logo as a Trademark.شرکت لوگوی خود را به‌عنوان علامت تجاری ثبت کرد.
They signed a Licensing agreement to use the software.آنها یک قرارداد اعطای مجوز برای استفاده از نرم‌افزار امضا کردند.
The two firms entered into a Joint venture to expand internationally.دو شرکت برای گسترش بین‌المللی وارد یک سرمایه‌گذاری مشترک شدند.
The company completed the Acquisition of a smaller competitor.شرکت تملک یک رقیب کوچک‌تر را تکمیل کرد.
The two banks agreed on a Merger to strengthen their market position.دو بانک برای تقویت موقعیت خود در بازار بر سر ادغام توافق کردند.
The firm operates as a Subsidiary of a larger company.این شرکت به‌عنوان یک شرکت تابعه از یک شرکت بزرگ‌تر فعالیت می‌کند.
The Parent company provides strategic support to its subsidiaries.شرکت مادر از شرکت‌های تابعه خود حمایت راهبردی می‌کند.
A Holding company controls several businesses under one group.یک شرکت هلدینگ چندین کسب‌وکار را تحت یک گروه کنترل می‌کند.

اصطلاحات رایج انگلیسی بازرگانی برای جلسات کاری و کنفرانس‌های آنلاین

  1. Agenda = دستور جلسه
  2. Minutes of meeting = صورتجلسه
  3. Action items = موارد اقدام
  4. Conference call = تماس کنفرانسی
  5. Video conference = ویدئو کنفرانس
  6. Presentation = ارائه
  7. Pitch = معرفی و پیشنهاد تجاری
  8. Follow-up = پیگیری بعد از جلسه
  9. Feedback = بازخورد
  10. Q&A session = بخش پرسش و پاسخ
  11. Networking = ایجاد ارتباطات کاری

مثال:

English Sentenceترجمه فارسی
The manager shared the meeting Agenda with all participants in advance.مدیر دستور جلسه را از پیش با همه شرکت‌کنندگان به اشتراک گذاشت.
The secretary prepared the Minutes of meeting for future reference.منشی صورتجلسه را برای مراجعات بعدی آماده کرد.
Each team member was assigned specific Action items after the meeting.پس از جلسه، به هر عضو تیم موارد اقدام مشخصی محول شد.
The project update was discussed in a Conference call with partners abroad.به‌روزرسانی پروژه در یک تماس کنفرانسی با شرکای خارجی مورد بحث قرار گرفت.
We held a Video conference to connect with remote employees.ما یک ویدئو کنفرانس برگزار کردیم تا با کارکنان دورکار ارتباط برقرار کنیم.
Her Presentation on marketing strategies was very engaging.ارائه او درباره استراتژی‌های بازاریابی بسیار جذاب بود.
The start-up gave a strong Pitch to attract investors.استارتاپ یک معرفی و پیشنهاد تجاری قوی برای جذب سرمایه‌گذاران ارائه داد.
The manager sent a Follow-up email after the meeting.مدیر پس از جلسه یک ایمیل پیگیری ارسال کرد.
Employees appreciated the constructive Feedback from their supervisor.کارکنان از بازخورد سازنده مدیر خود قدردانی کردند.
The Q&A session allowed participants to ask important questions.بخش پرسش و پاسخ به شرکت‌کنندگان اجازه داد پرسش‌های مهم خود را مطرح کنند.
Conferences are great opportunities for Networking.کنفرانس‌ها فرصت‌های عالی برای ایجاد ارتباطات کاری هستند.

اصطلاحات انگلیسی بازرگانی بین المللی و بازاریابی

  1. Import quota = سهمیه واردات
  2. Export license = مجوز صادرات
  3. Tariff = تعرفه گمرکی
  4. Free trade = تجارت آزاد
  5. Market penetration = نفوذ در بازار
  6. Market segmentation = بخش‌بندی بازار
  7. Brand positioning = جایگاه‌سازی برند
  8. Value chain = زنجیره ارزش
  9. Sales funnel = قیف فروش
  10. Digital marketing = بازاریابی دیجیتال
  11. Conversion rate = نرخ تبدیل
  12. Lead generation = تولید سرنخ فروش
  13. Customer journey = مسیر مشتری

مثال:

English Sentenceترجمه فارسی
The government introduced an Import quota to control foreign goods.دولت برای کنترل کالاهای خارجی سهمیه واردات وضع کرد.
The company applied for an Export license to sell products overseas.شرکت برای فروش محصولات در خارج از کشور مجوز صادرات درخواست کرد.
High Tariffs increase the cost of imported goods.تعرفه‌های گمرکی بالا هزینه کالاهای وارداتی را افزایش می‌دهند.
Free trade agreements reduce barriers between countries.توافق‌نامه‌های تجارت آزاد موانع میان کشورها را کاهش می‌دهند.
The company used discounts to increase Market penetration.شرکت از تخفیف‌ها برای افزایش نفوذ در بازار استفاده کرد.
Market segmentation allows businesses to target specific customer groups.بخش‌بندی بازار به کسب‌وکارها اجازه می‌دهد گروه‌های خاصی از مشتریان را هدف قرار دهند.
Strong Brand positioning makes a product stand out in the market.جایگاه‌سازی برند قوی باعث می‌شود یک محصول در بازار متمایز شود.
The Value chain highlights every step from production to delivery.زنجیره ارزش هر مرحله از تولید تا تحویل را نشان می‌دهد.
The marketing team analyzed the Sales funnel to improve conversions.تیم بازاریابی برای بهبود تبدیل‌ها قیف فروش را تحلیل کرد.
Digital marketing strategies help businesses reach global audiences.استراتژی‌های بازاریابی دیجیتال به کسب‌وکارها کمک می‌کنند به مخاطبان جهانی دست یابند.
Improving the website design increased the Conversion rate.بهبود طراحی وب‌سایت نرخ تبدیل را افزایش داد.
Lead generation campaigns brought in many potential clients.کمپین‌های تولید سرنخ فروش مشتریان بالقوه زیادی جذب کردند.
Mapping the Customer journey helps improve user experience.ترسیم مسیر مشتری به بهبود تجربه کاربری کمک می‌کند.

نتیجه‌گیری

در نهایت می‌توان گفت که اصول و فنون مذاکره به زبان انگلیسی یا همان Negotiation Skills in English تنها مجموعه‌ای از لغات تخصصی نیستند، بلکه زبان مشترکی هستند که دنیای تجارت بر پایه آن استوار است. تسلط بر این اصطلاحات برای زبان‌آموزانی که قصد ورود به عرصه‌ی بین‌الملل را دارند، فرصتی است برای رشد، ارتباط مؤثرتر و دستیابی به موفقیت‌های حرفه‌ای.

درخواست مشاوره رایگان

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در linkedin
اشتراک گذاری در telegram

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *